مقصد اول اصول فقه (1404-1405) - جلسه 2
پاسخ محقق خراسانی و دیگران به جناب شیخ در نقد تقسیم صاحب فصول.
نقد ارجاع قید به ماده و تصویر واجب مشروط به نحو تصویر شیخ انصاری
ردّ دوم: از صاحب کفایه و ردّ ردّ
ردّ سوم: صاحب تشریح الاصول (محقق نهاوندی) که طلب و ایجاب مانند ارادهی محرک عضلات است و چنان که در دوم اراده اراده منفک از مراد نیست ایجاب نیز منفک از زمان عمل نیست پس طلب به امر استقبالی تعلق نمیگیرد. به عبارت دیگر بعث از ایجاب انبعاث جدا نیست.
جواب این ردّ: اراده میتواند به امر استقبالی تعلق بگیرد
وجه اشتباه این بود که اراده به شوق موکد محرک عضلات نحو المراد معنا شده در حالی که محرک متفاوت است.
اصلا بعث همیشه به آینده میخورد چون برای احداث داعی است و این همیشه بعد از بعث است.
ردّ چهارم: الان قدرت نیست. جواب: لازم نیست شرط متاخر است.
فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1404-1405) - جلسه 8
تحقیق در مساله 56 - صور مراجعه به مجتهد
1. برای محض استفتا مراجعه میکنند(خارج از کلام ماتن است و احکام خاص خود را دارد)
2. چون اهل خبره به موضوع و مصداق و کارشناس است مراجعه میکند. (این مورد نیز خارج از فرض ماتن است و موارد آن زیاد است)
3. برای احقاق حق و فصل خصومت و قضاوت مراجعه میکنند لکن منشأ اختلافشان اختلاف در حکم شرعی است. (داخل در کلام ماتن است و مراجعه به اعلم لازم است)
4. مراجعه برای معجونی از اختلاف در حکم و موضوع است(معمولا این صورت در زمانی است که طرفین توجه ندارند) در این حال مراجعه به کسی که الیق و اشد قوة در حل دعوا است لازم است.
اقتراح مساله 56 با توجه به آن چه گذشت.
مقصد اول اصول فقه (1404-1405) - جلسه 36
مسائل مطرح در کفایه:
1. ثمره قول به مقدمه موصله
2. ثمره اختلاف در اصل مساله در نذر - تحقق اصرار - اجرت بر واجب - اجتماع وجوب و حرمت و اشکال بر همه
3. تاسیس اصل در مساله - استصحاب عدم ملازمه نیست لکن استصحاب عدم وجوب هست.
4. اشاره به نظر خود در اصل مساله با دلیل آن (وجدان - تصریح شارع در مواردی به مقدمات)
اقول: کلام محقق خراسانی قوی است لکن قابل قبول نیست.
آن چه فرموده اثبات محبوبیت و مطلوبیت می کند نه بیشتر.
البته گاه مقدمه نه بما هو مقدمه مورد وجوب نفسی قرار می گیرد از باب واسطه در ثبوت
فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1404-1405) - جلسه 22
1. ما ذکره الماتن مبتن علی انتهاء أمد التقلید الاول پس رجوع به او، از مصادیق تقلید ابتدائی است.
2. لا مناص از حکم به وجوب بقا بر اول اگر سومی قائل به وجوب بقا است.
البته اگر علم به اختلاف میت اول و دوم دارد. و اصلا تقلید میت دوم صحیح نیست.
3. نسبت به تقلید از حیّ: اگر میت اول اعلم و علم به مخالفت دارد حتما باید از میت اول تقلید کند و الّا مخیر است.
اگر حی اعلم است و علم به مخالفت دارد ... یا علم ندارد.
4. اگر مجتهد دوم اعلم از اول بود و علم به مخالفت بود تعیّن الثانی...
سایر افتراضات معلوم میشود.
نقد تعلیقه محقق خویی مبتنی بر دو مبنا است که ما آن ها را مردود میدانیم.
تحقیق:
1. حکم تفصیلات متفاوت است البته نه بر مبنای ما
2. باید دقت کرد تقلیدی باشد
3. تعبدی در کار نیست
4. وظیفه چه کسی را بیان میکنیم؟