header

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - مقصد اول اصول فقه (1403-1404)

جلسه 80
  • در تاریخ ۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
چکیده نکات

تصریفاتی برای واجب مطلق و مشروط ارائه شده است.
تعریفات لفظیه و شرح الاسم است.
بررسی کلام خراسانی تعریف اشیاء ممکن نیست. لکن نباید راه تفریط طی کرد لزوم دقت در تعاریف نهادهای حقوقی و مالی - عناصر شماری راه صحیح علمی است.
تفاوت شرح الاسم با تعریف لفظی - اولی در وقت سوال از ماهیت است ولی دومی در تفسیر لغوی است.
اصطلاح جدیدی از دانشیان اصول در مورد این دو واژه نیست.
وصف اضافی و نسبی است.


بسم الله الرحمن الرحیم

برای دانلود متن درس کلیک کنید

اگر مستحضر باشید بحث به تقسیمات واقسام واجب کشیده شد؛ لازم است توجه داشته باشید مراد از واجب در اینجا واجب شرعی است معمولاً از واجب عقلی به لازم تعبیر می کنند. اولین تقسیمی که در صحنه داریم تقسیم واجب است به مطلق و مشروط؛ مرحوم آخوند می فرماید: بزرگان اصول در تعریف واجب مطلق و مشروط خیلی بحث های طولانی دارند؛ اینکه تعریفی ارائه دهند که جامع افراد و مانع اغیار باشد وجود ندارد.
ایشان می فرماید: در اینجا بزرگان اطالوا الکلام؛ این تعریفات تعریف به حد و رسم نیست که جنس و فصل و عرض مفارق و لازم و... ارائه شود بلکه این ها تعریفات لفظی و شرح الاسمی هستند. در تعریف لفظی مثل السعدان نبت گفته می شود سعدان یک گیاهی است. کار لغت تعریفات لفظی است که حدودی از کلمه را معین می کند و نماینگر ماهیت و فصل نیست. 
ایشون اساسی که بنا می کنند این است که در تعاریف نباید مُعطّل شد؛ اگر در علم اصول سراغ عام وخاص رفتیم سراغ مطلق و مقید رفتیم نباید معطل تعریف این واژه ها شد. چنانکه در علم فقه نیز نباید درگیر تعریف مصطلحاتی مثل بیع، اجاره،مضاریه، مساقات، هبه، صلح و... شد چرا که این ها ماهیتی ندارند مثل آب نیستند که ماهیت داشته باشد فصل و رسمی داشته باشد و...که ما معطل شویم.
استاد: کلام مرحوم آخوند کار را آسان می کند ایشان می گویند گذشتگان در تعریف مصطلحات زحمت کشیده اند و سعیشان مشکور است اما محمود نیست.
استاد: در اینکه گذشتگان  ومعاصرین در تعاریف معطل شده اند و خیلی از این معطل شدن ها درست نیست کلام صحیحی است و ما نیز با مرحوم آخوند موافقیم. حتی معتقدیم پدیده های که ماهیت دارند اکثر آنها قابل تعریف نیستند؛ به نظر ما همین آب، لیوان، بشقاب که جنس و فصل دارند قابل تعریف حقیقی نیستند. کاغذ، دفتر، خودکار و... نیز قابلیت تعریف حقیقی را ندارند. 
یک موقعی من سوار تاکسی شدم شنیدم در رادیو مصاحبه ای پخش می شود و از اهالی قم می پرسد قالی را تعریف کنید؟ من دقت کردم کسی نتوانست قالی را تعریف کند. اگر کسی بگوید قالی آن چیزی است که روی آن می نشینند و... تعریف مانع اغیار نیست چون روی مبل هم مردم می نشینند. اما اگر کسی بگوید قالی آن چیزی است که نه موکت است و نه مبل و... می شود تعریف کرد جالب این است که با اینکه چه نیست می شود تعریف کرد اما اینکه قالی چیست قابل تعریف نیست. 
من اخیراً روشی را در صحبت هایم دارم که پدیده های که پیچیده است را تعریف نمی کنم بلکه ابتدا می گویم این پدیده چه چیزی نیست، در هفته قبل جلسه ای داشتیم در مورد ظرفیت شناسی قرآن؛ بحث این بود که قرآن ظرفیتش برای استنباط نظام کلان اسلامی از روایات بیشتر است و ما باید این ظرفیت را به دست بیاوریم ما در آنجا می خواستیم بگوییم نظام چیست. اول من آمدم و گفتم نظام چه چیزهای نیست مثلاً نظام احکام فقهی نیست نظام مقاصد شارع نیست و...  بعد به تعریف پرداختم. 
ما به آقای آخوند عرض می کنیم واژه های که جنس و فصل ندارند که هیچ بلکه بالاتر واژه های که جنس و فصل دارند هم قابل تعریف حقیقی نیستند و نمی توان در بسیاری از موارد تعریفی که جامع افراد یا مانع اغیار باشد ارائه داد . اما دقت کنید معنای حرف ما این نیست که در تعریف، مسامحه کنیم. ما درس یکی از آقایان می رفتیم استاد متاثر از کلمات آقای آخوند بود و می گفت چرا باید برای این اصطلاحات وقت بگذاریم و تعریف کنیم اما من همان موقع با استاد بحث می کردم که برخی از واژه ها باید دقیق تعریف بشوند. اگر برخی از نهادها درست تعریف نشوند در احکام به مشکل می خوریم. 
بله من هم قبول دارم وقت گذاشتن روی تعریف بیع بی نتیجه است. مثلاً گفته شده: نقل عین در مقابل دین یا  شیخ می فرماید: مبادلة مال بمال، آیا در اجاره این نیست آیا در جعاله نیست؟   پنج خط اول بیعِ مکاسب پنج پایان نامه می طلبد. اقلاً 20 اشکال به این 5 خط گرفته شده است. شیخ اعظم با آن دقتش نتوانسته بیع را تعریف کند. 
دیدم یکی از آقایان صحبت های از من گرفته بود بعد شروع به انتقاد می کرد. اولاً: من اصل این حرف ها را نزدم و نمی دانم که ایشان این ها را از کجا آورده است. ثانیاً: براساس این انتساب غلط، نقطه زنی می کرد. 
نکته ای که من می خواهم بگویم این است؛ ما در تعریف نهادهای حقوقی نمی توانیم مسامحه کنیم بله شاید شما یک هفته وقت بگذارید نتوانید بیع را تعریف کنید اما این به این معنا نیست که باب مسامحه را در تعریف باز کنید. 
اگر منافع فروخته شود آیا بیع است یا نه؟ می دانید که آقایان می گویند فروش منافع، بیع نیست چون ما فروش عین داریم نه خدمت، چنین چیزی را اجازه گویند. لذا شیخ انصاری در مکاسب می فرماید: با اینکه روایت داریم اما چنین چیزی را بیع نمی دانیم و این مسامحه است(البته ما قبول نداریم) مثلاً بیع احکامی مانند خیار مجلس و... دارد اگر بیع را درست معنا نکنید در احکام به مشکل می خورید چون خیار مجلس را در بیع می گویند نه در اجاره و... 
مثلاً هبه معوضه با بیع چه فرقی دارد؟ اگر تعریف معلوم نباشد فرق فهمیده نمی شود. غبن با عیب چه فرقی دارد؟ مثلا در غبن آقایان قائل به ارش نیستند در عیب قائل به ارش اند(البته ما در هر دو قائل به ارش هستیم). 
ما یک اصطلاحی به نام عناصر شماری داریم؛ من یک مقاله هم راجع به رسیدن درست به مفاهیم دینی و عناصر شماری دارم با عنوان:  بایسته های مفهموم شناسی در نصوص دینی. 
 من اولین باری که به این پدیده ملتفت شدم زمانی بود که آثار آقای محمد جعفر محمدی لنگرودی را دیدم؛ ایشان طلبه بود و در دانشگاه هم مورد اعتماد بود و در انگلستان زندگی می کرد و اخیراً فوت شد؛ ایشان کتابی به نام مبسوط در ترمولوژی حقوق دارد؛ این کتاب همیشه کنار دست من است و من همیشه استفاده می کنم. ترمولوژی می خواهد فقط واژه ها را تعریف کند. به نظرم 5 یا 6 جلد قطور ایشان فقط تعریف واژه ها را  دارند. ایشان در تعریف پدیده ها عناصر را ذکر می کند مثلاً می گوید: اولاً عناصر غیبت چیست؟ 
مثلاً در تعریف غیبت می گوید: عنصر اول: غیبت حرف جلوی شخص نیست. عنصر دوم: دروغ نباشد چون اگر دروغ باشد می شود تهمت عنصر سوم: فرد معین باشد والا اگر انسان بگوید یک شخص کوتاه قد دیدم غیبت نیست و... وقتی این عناصر را ملاحظه کنید غیبت از تهمت و... جدا می شود. من نمی دانم اسم عناصر شماری را من گفتم یا خود مرحوم آقای لنگرودی
تعریفات شرح الاسمی به درد نمی خورد اما این عناصر شماری کار خوبی به حساب می آید. ممکن است کسی بگوید عناصر شماری مستلزم دور است چون اگر ما عناصر را می دانیم  خب می دانیم لازم به تعریف نیست اگر نمی دانیم چطور عناصر را به دست بیاوریم؟ 
استاد: در اینجا دور نیست بحث ما این است که استاد به جایی رسیده است حال می خواهد در قالب عبارت اندوخته خود را مطرح کند مثلا می داند بیع اجاره و سرقفلی و... نیست حال می خواهد این را در قالب یک عبارت بیان کند. ما می گوییم راهی موفق تر از عناصر شماری نیست. 
مرحوم شیخ انصاری در بحث اعانة، وقتی می خواهد این واژه را معنا کند شروع می کند فلان آقا گفته اعانة چه است فلانی گفته چه است بعد هم می فرماید: چقدر فاصله است بین کلام علما و... به نظر ما خود ایشان نیز در این بحث موفق نبودند ما در آنجا گفته ایم اگر می خواهید اعانت را درست برسید باید عناصر شماری بکنیم. بله من نمی گویم همه عناصر روشن است ممکن است عنصری مبهم باشد اما همین عناصر شناسی خیلی کمک می کند. 
تذکر: مرحوم آخوند می فرماید: این تعریف ها نه به حد است نه به رسم چرا معطل می شوید بلکه شرح الاسم است. 
استاد: شرح الاسم با تعریفات لفظیه فرق دارد اما کفایه این دو را با هم یکی کرده است.
تعریفات لفظیه در لغت است مثل کاری که فیومی و ابن منظور می کنند. اما شرح الاسم را فقط برای لغت نیست بلکه برخی اوقات سوال از ماهیت است مثلا الماء ما هو؟ شخص در جواب شرحی بدهد که این را شرح الاسم گویند.  
نکته: مسلم بدانید علمای ما در تعریف واجب مطلق و مشروط اصطلاح ندارند یعنی از لغت و عرف اخذ کرده اند. 
نکته: مطلق و مشروط نسبی است یعنی ما مطلق مطلق نداریم همچنین مشروطِ مشروط هم نداریم ممکن است یک چیز از یک نظر مطلق باشد اما از نظر دیگر مشروط باشد مثلاً  وجوب نماز نسبت به دخول وقت مشروط است اما نسبت به اینکه با لباس احرام نماز بخوانم یا نه مطلق است. مطلق و مشروط واجبان اضافیان هستند. واجبات نسبت به عقل نسبی هستند. 
الحمد لله رب العالمین 


۸۰ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

تصریفاتی برای واجب مطلق و مشروط ارائه شده است.
تعریفات لفظیه و شرح الاسم است.
بررسی کلام خراسانی تعریف اشیاء ممکن نیست. لکن نباید راه تفریط طی کرد لزوم دقت در تعاریف نهادهای حقوقی و مالی - عناصر شماری راه صحیح علمی است.
تفاوت شرح الاسم با تعریف لفظی - اولی در وقت سوال از ماهیت است ولی دومی در تفسیر لغوی است.
اصطلاح جدیدی از دانشیان اصول در مورد این دو واژه نیست.
وصف اضافی و نسبی است.