header

تفسیر قرآن کریم - سوره مبارکه بقره (1404-1405) - تفسیر قرآن کریم - سوره مبارکه بقره (1404-1405)

جلسه 9
  • در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۴
چکیده نکات

معناب ابداع: خلق بعد العدم (نه صرف تغییر)
و بدون الگو برداری. کلام حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه: ابتدع الاشیاء لا من شیء کان قبلها و انشأها بلا احتذاء
تفاوت خلق خداوند با خلق صور ذهنیه توسط نفس آدمی در دو چیز - کن فیکون باذن الله یا ... به برخی داده می شود.
تفاوت قدرت عفریت من الجن با وصیّ جناب سلیمان (آصف بن برخیا)
ارتباط خلقت با وحدت وجود تفسیر« قال الذی عنده علم من الکتاب» و مقایسه آن با «و من عنده علم الکتاب»
و حدیث امام صادق علیه السلام تاکید بر عمل صالح در کنار ایمان و رفع برخی شبهات در این پیوند.


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

مقدمه
در ادامه سلسله مباحث تفسیر سوره مبارکه بقره، بحث ما به آیه ۱۱۷ رسید: «بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (بقره، ۱۱۷). در جلسه گذشته، نکاتی پیرامون این آیه شریفه و مفهوم «ابداع» بیان شد. با این حال، برخی زوایای بحث باقی مانده است که پیش از ورود به آیه ۱۱۸، لازم است به تبیین و تشریح آن‌ها بپردازیم. اما قبل از ورود به بحث تفسیری آیه، لازم است به پرسشی مهم که یکی از فضلا مجدداً مطرح کرده‌اند و دغدغه بسیاری از مؤمنین است، پاسخی مبسوط و متقن بر اساس آموزه‌های قرآنی و روایی ارائه دهیم.
پاسخ به سوالات پیش از جلسه
1. سوالی پیرامون جهنم رفتن شیعیان
سؤالی که مکرراً پرسیده می‌شود و نشان‌دهنده یک دغدغه کلامی و اعتقادی است، پیرامون کفایت «ایمان» یا «محبت اهل‌بیت (علیهم‌السلام)» برای نجات اخروی است. آیا این ایمان کفایت می کند یا نه؟ برخی چنین می‌پندارند که اگر انسان دارای ولایت و محبت باشد، ولو عمل صالحی نداشته باشد، در نهایت رستگار است و خطری او را تهدید نمی‌کند. سوال کننده محترم به چند دلیل اشاره کرده است؛ مثلا این که تعابیرِ «لیس منّا» در روایات مربوط به مستحبات است.
پاسخ: معیار، ترکیب «ایمان» و «عمل صالح» است. آنچه از استقرای تام در آیات قرآن کریم به دست می‌آید، این است که معیار سعادت و «فلاح»، ترکیبِ ناگسستنیِ «ایمان» و «عمل صالح» است. اگر قرآن می‌خواست مطلبی را صرفاً به عنوان یک توصیه بیان کند، یک‌بار ذکر آن کافی بود؛ اما مشاهده می‌کنیم که بیش از سیصد مرتبه با تعابیر مختلف و ده‌ها بار با تعبیر صریح «آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»، بر این دو رکن تأکید ورزیده است.
این تکرار و تأکید نشان می‌دهد که:
۱. ایمانِ تنها کافی نیست: هستند کسانی که اعتقاد ذهنی به قیامت دارند، اما گویا در عمل اعتقادی ندارند و زندگی‌شان رنگ و بوی آخرت ندارد. این ایمانِ بدون عمل، تضمین‌کننده نجات نیست.
۲. عملِ بدون ایمان مقبول نیست: از سوی دیگر، اگر کسی عمل صالح داشته باشد اما ایمان و اعتقاد سالمی نداشته باشد، خداوند می‌فرماید چون برای من کار نکردی، پاداشت را از همان کسی که برایش کار کردی بگیر. البته خداوند «کریم» است و پاداش هیچ نیکوکاری را ضایع نمی‌کند: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» (توبه، ۱۲۰). دقت کنید که نفرمود «اجر المسلمین» یا «اجر المؤمنین»، بلکه فرمود «اجر المحسنین»؛ لذا ممکن است در دنیا یا به نحو دیگری پاداش آنان را جبران کند، اما آن فلاح و رستگاریِ خاص، مشروط به ایمان است.
در طول تاریخ ادیان، همواره دو انحراف فکری در میان پیروان مذاهب وجود داشته است:
الف) انحصارگرایی نژادی یا فرقه‌ای: یهود می‌گفتند: «لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا» (بقره، ۱۱۱). نصاری نیز مشابه همین ادعا را داشتند. بعید نیست که پیروان سایر ادیان و مکاتب (مانند بودیسم و هندوئیسم) نیز چنین اعتقادی داشته باشند که بهشت در انحصار آنان است.
ب) بی‌نیازی از عمل (تأمین خاطرِ کاذب): تفکر خطرناک دیگر این است که گمان کنند اعمالشان تأثیر چندانی در سرنوشتشان ندارد و به صرفِ وابستگی به یک گروه، نجات می‌یابند. یهود می‌گفتند: «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَةً» (بقره، ۸۰)؛ یعنی اگر هم جهنم برویم، چند روزی بیشتر نیست و آن هم حکمِ یک گوشمالیِ کوتاه یا اقامت در یک هتل را دارد و سپس وارد بهشت می‌شویم!
متأسفانه، گاهی مشابه این تفکر در میان برخی از شیعیان نیز دیده می‌شود. اخیراً کلیپ‌هایی منتشر شده که افرادی با قاطعیت ادعا می‌کنند: «هیچ غیر شیعه‌ای وارد بهشت نمی‌شود و هیچ شیعه‌ای وارد جهنم نمی‌شود». این سخنان، اگرچه با انگیزه محبت بیان می‌شود، اما از نظر علمی و روایی قابل مناقشه است و با محکمات قرآن و سنت همخوانی ندارد.
در نقد به این تفکرات افراطی و تفریطی، باید به چند نکته اساسی توجه کرد:
1. عدم تضمین برای گناهکاران: اینکه گفته شود «هیچ شیعه‌ای به جهنم نمی‌رود»، سخن گزافی است. قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ» (نساء، ۴۸). عبارت «لِمَنْ يَشَاءُ» (برای هر کس که بخواهد)، دلالت بر «امکان» مغفرت دارد، نه «وجوب» و قطعیتِ آن برای همه. اگرچه ما امید به رحمت واسعه الهی داریم و معتقدیم خداوند بنای بر مغفرت دارد، اما این به معنای «تأمین خاطر» و «جسارت بر گناه» نیست. 
2. تعدد درهای بهشت: اخیرا از شخصی کلیپی منتشر شد که خداوند هیچ غیر شیعه ای را وارد بهشت نمی کند! در حالی که طبق روایتی از امام صادق (علیه السلام) بهشت دارای هشت در است و یکی از این درها برای کسانی است که شیعه نیستند (اما معاند هم نیستند و اعمال صالح داشته‌اند). بنابراین، انحصار بهشت به شیعیان، با این دسته از روایات سازگار نیست. بعد در کلیپ می گوید که هیچ شیعه ای هم وارد جهنم نمی شود و هر کس هم شک کند کافر است!
۳. تفکیک میان «محبت» و «ولایت»: باید میان «محبت» و «ولایت» تفکیک قائل شد. محبت، یک امر قلبی است که ممکن است بدون عمل هم وجود داشته باشد. ما منکر اثرات محبت نیستیم و قطعاً در لحظات سخت (مثل جان دادن یا شب اول قبر) به فریاد انسان می‌رسد. اما «ولایت» به معنای سرپرستی و تبعیت است و بدون عمل محقق نمی‌شود.
روایاتی مانند «لَيْسَ مِنَّا مَنْ...»، ناظر به نفیِ حقیقتِ تشیع و ولایت است. اگرچه برخی این روایات را حمل بر نفیِ کمال می‌کنند، اما لحن شدید برخی از آن‌ها نشان می‌دهد که عمل، جزءِ مقومِ ولایت است. امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «لَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ» (به ولایت ما نمی‌توان رسید جز با عمل و پرهیزکاری).
به دوستانی که بر نظرات خاص خود اصرار دارند و دایره نجات را صرفاً محدود به عنوانِ تشیع (بدون عمل) می‌دانند، پیشنهاد می‌کنم این مباحث را در قالب «کرسی‌های آزاداندیشی» و «کرسی‌های نقد» در حوزه مطرح کنند. ما استقبال می‌کنیم که این ادعاها با روش‌شناسی دقیقِ اجتهادی (بررسی سندی و دلالی روایات، عرضه بر قرآن و عقل) نقد و بررسی شود، نه اینکه صرفاً با کلیپ‌های احساسی در فضای مجازی، عقاید مردم را دستخوش تزلزل کنیم. مسئولیت عالم دینی سنگین است؛ نباید با دادنِ امیدهای کاذب، مردم را نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات سست نمود.
نکته بسیار مهم و تکان‌دهنده، مسئله «برزخ» است. بر فرض که بپذیریم شفاعت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در قیامت شامل حال همه محبین می‌شود، اما درباره برزخ چه باید کرد؟ در روایات متعددی وارد شده است که ائمه اطهار (علیهم‌السلام) فرموده‌اند: «وَ اللَّهِ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ إِلَّا الْبَرْزَخَ فَأَمَّا إِذَا صَارَ الْأَمْرُ إِلَيْنَا فَنَحْنُ أَوْلَى بِكُمْ» (به خدا سوگند من بر شما نمی‌ترسم مگر از برزخ؛ اما چون کار به ما واگذار شود، ما به شما سزاوارتریم).
برزخ شوخی نیست. ممکن است هزاران سال طول بکشد. زمان در عالم برزخ با زمان دنیوی متفاوت است و بر اساس کیفیت اعمال و حالات روحی انسان محاسبه می‌شود. بنابراین، حتی اگر شفاعت در قیامت قطعی باشد، نباید از هول و هراس برزخ غافل شد و به امیدِ واهی، دست از عمل کشید.
این سخنان غلط است اما فرضاً هم که درست باشد، آیا گفتنش صحیح است؟ گفتن این سخنان چه آثاری دارد؟ مگر هر قول صادقی را می توان گفت؟ البته برخی هیچ ابائی ندارند. باید روایات را به صورت نظام‌مند فهمید و بیان کرد. 

2. سوالی پیرامون وحدت وجود
سوال دیگری درباره وحدت وجود مطرح شده است. در حاشیه بحث خلقت، یکی از دوستان سؤالی پیرامون رابطه «خلقت» و نظریه «وحدت وجود» مطرح کردند.
این بحث در جای خودش در فقه بررسی خواهد شد اما اجمالاً باید گفت: ما باید دربرابر خداوند بگوییم ما در برابر کلام صادقِ مصدّق (علیه السلام) تسلیمم. در مسائل علمی، باید مانند مرحوم «آقا شیخ محمدتقی آملی» بود. ایشان در حاشیه بر شرح منظومه، وقتی نظرات دقیق فلسفی راجع به معاد (جسمانی و روحانی) را مطرح می‌کند، در نهایت می‌نویسد: «بارالها! من به آنچه پیامبر و ائمه تو فرموده‌اند ایمان دارم، چه با یافته‌های فلسفی من مطابق باشد و چه نباشد». این اوج انصاف و تدین علمی است. بحث وحدت وجود، بحثی دقیق و فلسفی-عرفانی است که موافقان و مخالفان سرسختی دارد.
نکته مهم اخلاقی در اینجا، پرهیز از «تکفیر» است. متأسفانه برخی افراد به محض اینکه کسی قائل به وحدت وجود شد، حکم به کفر او می‌دهند (مانند مرحوم صاحب عروه که احتیاطاتی در این باب دارند). اما باید دقت کرد که بسیاری از قائلین به وحدت وجود، تفسیری ارائه می‌دهند که با توحید سازگار است.
داستانی از «ملا محراب اصفهانی» نقل شده است که شخصی در حرم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) او را لعن می‌کرد. وقتی علت را پرسیدند، گفت: «او قائل به وحدتِ واجب‌الوجود است!». این فرد حتی اصطلاح را درست نفهمیده بود (چرا که همه قائل به وحدتِ واجب‌الوجود یعنی یگانگی خدا هستند) اما بر اساس جهل خود، مومنی را لعن می‌کرد.

تکمیل تفسیر آیه ۱۱۷
تفسیر این آیه تقریبا به سرانجام رسید اما یک نکته درباره واژه بدیع مانده است. 
معناشناسی واژه «بدیع»
خداوند متعال در این آیه خود را «بدیع» معرفی می‌فرماید. «بدیع» از ماده «بدع» است و به خالقی اطلاق می‌شود که دو ویژگی در خلقت او جمع باشد:
۱. خلق بعد از عدم: یعنی چیزی را از «نیستی» به «هستی» آوردن (برخلاف نجار یا بنا که تنها تغییر در شکل مواد ایجاد می‌کنند).
۲. خلق بدون الگو (الگوبرداری نکردن): و این ویژگیِ کلیدیِ بحث امروز ماست.
نفس انسان به عنوان «مَثَلِ اعلی» برای خداوند (وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَى) شناخته می‌شود. انسان نیز قدرت خلقت دارد؛ همان‌طور که شما هم‌اکنون می‌توانید در ذهن خود، تصویری از یک باغ زیبا یا انسانی جمیل را خلق کنید. این «صورِ ذهنی»، مخلوقِ نفس شما هستند و از عدم به وجود آمده‌اند.
اما تفاوت بنیادین میان خلقتِ نفس و خلقتِ خداوند در «الگوبرداری» است:
• نفس انسان: اگرچه خلق می‌کند، اما «کپی‌برداری» می‌کند. انسان صورت‌هایی را که در خارج دیده (کوه، دریا، انسان)، در ذهن خود بازسازی و ترکیب می‌کند. اگر کسی در عمرش گل ندیده باشد، شاید نتواند گلی را در ذهن تصور کند. پس خلقتِ نفس، «بدیع» نیست.
• خداوند متعال: خلقتِ او «بدیع» است؛ یعنی بدون هیچ سابقه و الگوی قبلی می‌آفریند.
بهترین تبیین برای این حقیقت، در خطبه فدکیه حضرت صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها) آمده است. ایشان می‌فرمایند:
«ابْتَدَعَ الْأَشْيَاءَ لَا مِنْ شَيْ‏ءٍ كَانَ قَبْلَهَا وَ أَنْشَأَهَا بِلَا احْتِذَاءِ أَمْثِلَةٍ امْتَثَلَهَا»
(اشیاء را ابداع کرد، نه از چیزی که پیش از آن‌ها باشد [خلق از عدم]؛ و آن‌ها را ایجاد نمود بدون اینکه از نمونه‌هایی پیروی و الگوبرداری کرده باشد).
عبارت «بِلَا احْتِذَاءِ أَمْثِلَةٍ» دقیقاً ناظر به معنای «بدیع» است. خداوند مقلّد نیست، بلکه مبدع است.

بخش دوم آیه می‌فرماید: «وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ».
اراده الهی چنان است که فاصله میان خواستن و شدن، وجود ندارد. به محض تعلق اراده (کُن)، شیء محقق می‌شود (فَیَکُون).
سؤال این است که آیا انسان نیز می‌تواند مظهر این اسم الهی شود؟ پاسخ مثبت است، اما با قید «بِإِذْنِ اللَّهِ».
نفس انسان معمولاً «وجود ذهنی» خلق می‌کند که منشأ آثار خارجی نیست (مثلاً آتشِ ذهنی نمی‌سوزاند). اما انسان‌های کامل و اولیای الهی، به درجه‌ای از قدرت روحی می‌رسند که می‌توانند «وجود خارجی» خلق کنند.
۱. در قیامت: روایتی وجود دارد که خداوند به بهشتیان خطاب می‌کند: «من زنده‌ای هستم که نمی‌میرم... تو را نیز چنین قرار دادم که هرچه بخواهی، با گفتنِ "باش"، موجود شود». لذا در بهشت، نعمت‌ها با اراده مؤمن خلق می‌شوند، نه اینکه لزوماً پیشخدمت‌ها بیاورند.
۲. در دنیا: در همین دنیا نیز نمونه‌هایی وجود دارد. حدیث قدسی مشهور (خطاب به بنده مطیع) می‌فرماید: «عَبْدِي أَطِعْنِي أَجْعَلْكَ مِثْلِي (أو مَثَلِي) أَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ كُنْ فَيَكُونُ وَ تَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ كُنْ فَيَكُونُ». درباره جناب ابوذر نیز چنین مقامی نقل شده است.
برای تقریب ذهن، به نمونه‌ای عینی اشاره می‌کنم که با واسطه موثق شنیدم. در شهر ما زنی بود که دچار اختلال حواس بود (در واقع دیوانه بود) و گاهی کارهای ناهنجار می‌کرد مثلا عصبانی می شد و قرآن پاره می کرد. در یک دوره خشکسالی که ماه‌ها آب قطع بود و لوله‌ها خشک شده بودند، این زن روزی وارد خانه شد و به قصد وضو به سراغ شیر آب رفت. به او گفتند: «آب نیست!» (چند ماه است قطع است). او با حالتی از یقین و عصبانیت گفت: «غلط می‌کند آب نیست! برای من آب هست».
شگفت آنکه به محض باز کردن شیر، آب با فشار (مثل پمپاژ موتور) جاری شد، وضو گرفت و رفت، و دوباره آب قطع شد!
این اتفاق -که مشابهش را شاید شنیده باشید- نشان‌دهنده چیست؟ البته این با کرامت اولیا متفاوت است، اما اصلِ قدرتِ نفس را نشان می‌دهد. وقتی یک دیوانه می‌تواند آب را جاری کند، چرا یک مؤمن با اتصال به منبع لایزال الهی نتواند؟ باید مراقب بود؛ برخی با ریاضت‌های باطل و حتی کارهای حرام (مانند توهین به مقدسات که در کتبی مثل مکاسب اشاره شده)، قدرت‌های شیطانی کسب می‌کنند (تسخیر جن و...). اما قدرتِ «آصف بن برخیا» که تخت بلقیس را در کمتر از چشم بر هم زدنی حاضر کرد، ناشی از «عِلْمٍ مِنَ الْكِتَابِ» بود.
قرآن درباره آصف بن برخیا (وزیر سلیمان) می‌فرماید: «قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ» (نمل، ۴۰)؛ یعنی «بخشی» از علم کتاب را داشت. اما درباره امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در سوره رعد می‌فرماید: «قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» (رعد، ۴۳). امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند تمام آن علم الکتاب -بجز یک مورد- نزد ماست و علم آصف در برابر علم ما، قطره‌ای در برابر دریاست. به عنوان نمونه امام رضا (علیه السلام) با اشاره به نقاشی شیر، ناگهان تصویر تجسم پیدا کرد و آمد آن شخص را درید.
جمع بندی
آیه ۱۱۷ به ما می‌آموزد که خداوند «بدیع» است و خلقتش نوآورانه و بدون تقلید است. انسان نیز به عنوان خلیفة‌الله، اگر مسیر بندگی را طی کند، می‌تواند مظهر این خالقیت شود و اراده‌اش در ملکوت و حتی ملک مؤثر واقع گردد. اما شرط اصلی، همان «ایمان و عمل صالح» است که در ابتدای جلسه بر آن تأکید شد.
ان‌شاءالله در جلسه آتی به تفسیر آیه ۱۱۸ خواهیم پرداخت.
الحمدلله رب العالمین


۸۳ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

معناب ابداع: خلق بعد العدم (نه صرف تغییر)
و بدون الگو برداری. کلام حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه: ابتدع الاشیاء لا من شیء کان قبلها و انشأها بلا احتذاء
تفاوت خلق خداوند با خلق صور ذهنیه توسط نفس آدمی در دو چیز - کن فیکون باذن الله یا ... به برخی داده می شود.
تفاوت قدرت عفریت من الجن با وصیّ جناب سلیمان (آصف بن برخیا)
ارتباط خلقت با وحدت وجود تفسیر« قال الذی عنده علم من الکتاب» و مقایسه آن با «و من عنده علم الکتاب»
و حدیث امام صادق علیه السلام تاکید بر عمل صالح در کنار ایمان و رفع برخی شبهات در این پیوند.