header

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 56

مقصد اول اصول فقه (1403-1404)

درس اخلاق: و لا تقف ما لیس لک به علم - ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا.
چرا جمعیتی با این جرأت پیدا می شود! فقط از ابلیس قدر قدرت بر می آید و بس.
بیان رأی مختار نسبت به اجزاء و عدم در اصول عملیه
1. لزوم ماهیت شناسی احکام ظاهری و امر رایج در میان عقلاء
2. ترکیز بر لسان ادله مبیّن اصول عملیه
شارع اعتباراتی را اعتبار کرده است که مکلف گاه به آن ها راه پیدا می کند و گاه راه پیدا نمی کند.
برای رفع تحیر اصولی را برای شاک جعل می کند اصول عملیه عذریه لا کشفیه طریقیه علمیه بنابراین اجزاء بیان زائد می خواهد.
اصل - ارتکاز و... موافق عدم اجزاء

مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 56

مقدمه اصول فقه (1402-1403)

1.قاعده جب ناظر به تکوین نیست،چون نفس اسلام آوردن چیزی از فرد کم یا زیاد نمی‌کند. و امامت چیز سهلی نیست که به هر کس به محض مسلمان شدن برسد.
آیه نیز لاینال دارد نه لاننیل. به ویژه اگر شخص به قبیحی چون عبادت وثن آلوده شود.
2.اموری که قبح آن مسلم است و عقل آن را درک می‌کند از حوزه قاعده خارج است؛ چه قبیح مربوط به عضو باشد یا جوانح.
و اگر موردی دال بر شمول بود باید توجه شود به مثل:1. آن زمان قبیح نبوده 2. رمی به ضعف سند 3. حکم سلطانی و عفو سلطانی بوده است.
بیانی نیز برخی دارند در راستای ادعای فوق.که سوال ابراهیم از کافر مسلمان شده بود نه کافر نامسلمان شده؛ زیرا به او فرمودند:لا تخاطبنی فی الذین ظلموا...

مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 56

مقدمه اصول فقه (1401-1402)

درس اخلاق: من طلب عزّاً بظلم و باطل اورثه الله ذلّاً بانصاف و حق.
1. اصل عزت خواستن خود خواهی محمود و ممدوح است.
2. عزت خواستن باید با تقوا، مدارات و خدمت به مردم، به علم و تواضع باشد نه با ظلم، غیبت، حسادت، حجاب معاصرت، ذلیل کردن خود و تملّق و گدایی کردن عزت باشد.
طلب عزت از طریق صحیح آن.
مقایسه دو کلام ناهمسو از صاحب المیزان و نقد آن
در یکی هدایت به استیجاب دارد و در دیگری به اقتضاء
آیه ظهور اطلاقی در استیجاب دارد و یشهد لذلک بعض الروایات مثل ان صلاته لتردعه یوماً مّا.
الاستیجاب و هدم آن شیء و اقتضاء شیء آخر و لایدلّ الاول علی الثانی. خلط استیجاب و هدم با اقتضاء.

خارج اصول فقه- دور دوم(1400-1401) - جلسه 56

خارج اصول فقه- دور دوم(1400-1401)

سوال: وقتی رابطه موضوع، متعلق، مصداق این ها و مناط حکم رابطه علیت یا شبه آن است پس با تغییر در ناحیه این ها حقیقتاً حکم هم تغییر می‌کند و نسبت تغییر به حکم مسامحه نیست؟
جواب: این گفته صحیح است لکن باید توجه کنید که نسبت تغییر به حکم از باب وصف به حال متعلق است. در واقع این موارد تغییر کرده، حکم این موارد رفته، موارد جدید آمده و حکم دیگری آمده است.
نحو سوم از تغییر، تغییر به دلیل عروض جالات ثانوی مکلف یا به دلیل تزاحمات است. تغییر در اینجا به دلیل تغییر در زمینه اجرای حکم است که ربطی به دو تغییر قبل ندارد.
این تغییر مورد قبول همه و البته در مصادیق آن اختلاف است.(چند مثال اختلافی زده شد)
نحو چهارم از تغییر، تغییر در اجرای حکم است. نظیر تغییر برای تعیین درجه صدمه بر بینایی و شنوایی و برای تعیین ارش