header

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 45

مقصد اول اصول فقه (1403-1404)

تحقیق در مساله
1. جواز بدار و عدم 2. اجزاء مطلقا یا عدم اجزاء مطلقا یا نسبت به وقت نه خارج وقت
محورهای تحقیق:
1. رفتار عرفی با ادله در مقابل رفتار صناعت محور در مساله
توضیح: ملاحظه اضطراری بودن حکم - تکلیف مضطر بیش از مختار نیست - ملاحظه ذیل دو آیه تیمم در مقابل فرمایش محقق عراقی که ظهور دلیل مبدل بالوضع است و اطلاق دلیل بدل به مقدمات حکمت است.
تقدّم ترکیز به نحو اول بر دوم - کلام محقق عراقی نسبت به اطلاق دلیل بدل نسبت به اجزاء

مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 45

وجه پنجم برای اثبات اخص بودن موضوع له در مشتق
1. وضع امر مضبوطی از اول نیست.طبیعی و تدریجی است
2. قاعدتا ابتدا واضع،مبدأ دیده،تلبس دیده و برای متلبس لفظ را وضع کرده بدون توجه به انقضا
3. اگر اجازه در منقضی داده به اعتبار ما کان بوده است پس قول به اختصاص مطابق اصل است و غیر آن دلیل می‌خواهد.
وجوه دیگری نیز گفته شده که از آن می‌گذریم.
نقد وجوه گذشته: تحلیل وجوه گذشته از جهت ماهیت و تعداد.
در واقع به یک وجه باز می‌گردد لکن شروع آن و منشأ احساسی شخص می‌تواند متفاوت باشد.

مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 45

مقدمه اصول فقه (1401-1402)

تضییق بر رای مشهور: 1. وقتی استعمال صورت گیرد و مقترن به قرینه نباشد و احتمال قرینه معتد به هم نباشد مانع جریان اصل عدم قرینه و نشان بودن استعمال برای حقیقت چیست؟! با این که اصول عقلایی با احتمال ضعیف بر خلاف هم جاری است.
2. فرقی نیست در جریان اصل حقیقت و اصل عدم قرینه بین علم به معنای مراد و شک در معنای لفظ با شک در معنای مراد با علم به معنای لفظ که در دوم اصل جاری است و در اول نیست با این که علم سامع چه دخلی دارد؟
ان قلت: اصول عقلایی تعبدی تعبد محض است. قلت: بحث در اصل گستره اصول عقلایی مثل اصل عدم قرینه در اینجا است.
تضییق بر رای سید مرتضی: صرف نیافتن قرینه با احتمال معتد به آن کافی برای نشان بودن صرف استعمال برای حقیقت نیست.
کلام خراسانی در امر هشتم فی الجمله تمام است لکن تمام کلام در تطبیقات است.

خارج اصول فقه- دور دوم (1400-1401) - جلسه 45

خارج اصول فقه- دور دوم (1400-1401)

عناوین ثانوی در کلام علماء محدود و مضبوط نیست و بیشتر به ذکر مثال اکتفا شده است.
ضرر،حرج،عسر،اضطرار،اکراه،تقیه،نذر و... از جمله مثال ها است.
هر حکم معارض بر طبیعت نه از جهت عنوان طبیعی و همیشگی آن حکم ثانوی است.
در تزاحم و... هم حکم ثانوی می‌آید. تزاحم دو مصلحت یا دو مفسده یا مصلحت و مفسده حکم ناشی از استصلاح می‌تواند اولی با ثانوی باشد.