مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 19
ادامه تعیین محل نزاع:
5. نزاع در اخذ زمان در مشتق نیست بلکه نزاع در مصحّح اطلاق و اسناد است و این که تلبس محض کافی است یا انقضاء لطمه میزند.
6. اختصاص به زبان عرب ندارد.
7. در اسم زمان اختلاف است.مشکل این است که در اسم زمان، ذات زمان است و زمان ذاتا متصرم است در حالی که بقای ذات لازم است.
جواب محقق خراسانی و جوای محقق عراقی - جواب محقق خراسانی قابل فهم نیست و جواب محقق عراقی ناصحیح است - اتصال غیر از وحدت عرفیه است و الّا باید بر زمان حال نیز اطلاق(مثلا) مقتل الحسین علیه السلام کرد!
نظر نهایی: خروج اسم زمان از محل نزاع
جنسیة البحث عن المساله که لغوی - عرفی و لفظی است یا عقلی؟ البته هرچه باشد روش تمثیل به مثال عقیم است(تذکر نکته روشی)
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 19
تحقیق در اقسام وضع:
1. گفتگو از وضع و اقسام آن گاه از وضع و اقسامش در ابتدای خلق بشر است و گاه منحصر به آن نیست. بحث ما اختصاص به فرض اول دارد.
2. گاه فرض میشود خداوند یا حکیمی واضع است که قدرت بر انتقال از خاص به عام و غیره را دارد و گاه کار به دست انسان های ابتدایی داده میشود. بحث ما قاعدتا اختصاص به فرض دوم دارد.
* با این دو فرض کیف یلتئم ان یقال: تصور شیئا کلیاً عاماً
و وضع عام موضوع له عام درست کنید؟ یا وضع خاص و موضوع له عام از کدام پدیده صحبت میکنید؟
* به علاوه مرآة بودن و قبول کردن یا ردّ نمودن آن یعنی چه؟
* و الذی نحن علیه: اگر کار وضع دست خداوند یا حکیم دیگری باشد وضع دو قسم دارد: هر دو عام یا هر دو خاص.
و ملاحظه اول - با توجه به انتقال به ملاحظه دوم - اعتبار ندارد. و اگر بید غیر باشد ابتداء هر دو خاص بوده سپس به هر دو عام کشیده شده است.
خارج اصول فقه - دور دوم (1400-1401) - جلسه 19
طرح برخی مسائل در اطراف عقل واجماع
اجماع و حساب احتمالات
اشکالات صاحب حدائق بر تحقق و اعتبار اجماع
جواب به صاحب حدائق
لزوم گفتگو از منبع واره هایی چون عرف
مصالح مرسله
قیاس و استحسان در اصول فقه
برخی مبانی اساسی در اصول فقه مثل ماهیت حکم و برائت آن و ...
مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 18
اشکال بر اقتضای مورد ادعای محقق آخوند در صیغه از جهت نفس و تعیینی و عینی بودن:
1. این بیان مفید اثبات مدعا نیست. رابطه وجوب با این سه قسم و مقابلاتش رابطه مقسم و قسم است(طبیعت مهمله با 2 قسم) و هر کدام بیان زاید میخواهد!
جواب: برخی قیود عرفاً مازاد بر طبیعت نیست مثل نفسی،تعیینی و عینی بودن واجب به تعبیر دیگر: نفسی یعنی«عدم کون الوجوب للغیر» و نبودن قرینه بر قید وجودی، برای اثبات قید عدمی کافی است.
در این جا میتوان از عرف کمک گرفت و مطلب را به نفع مدعای محقق خراسانی تمام نمود.
2. مگر وجوب غیری همیشه در دلیل مقید و وابسته صادر میشود که از عدم وابستگی صیغه نفسی بودن درآید؟!
این اشکال در اثبات تعیینی بودن نیز هست؟ وجوب کفایی نیز وجوب مشروط به عدم اتیان دیگران نیست بلکه وجوبی است منوجه همگان لکن به فعل برخی از دیگران ساقط میشود.(عنایة الاصول ج1 ص233-234)
جواب: اشکال قوی است ولی به هر حال محقق خراسانی میخواهد فرق بگذارد بین مورد احتیاج به بیان زاید و عدم بیان وی در مبحث ششم حاکی از این است. به اعتقاد ما با اطلاق مقامی- هر چند تا زمان انتظار بیان نه تا آخر شریعت - میتوان مطلب را تمام کرد. اصولاً اطلاق که با عدم بیان زاید تمام میشود مقامی است. پس اطلاق صیغه با این توضیح عام است.
ضمناً واجب غیری در ص 171 و تخییری 225 و کفایی در ص 228 بیان میشود.