header

خارج اصول فقه - دور دوم (1400-1401) - جلسه 31

اطلاق حکم بر اراده فعل و زجر و اشراب آن در تعریف
اشراب قید بقصد اصلاح در تعریف حکم
در مراحل حکم و تفسیر مراحل اختلاف است
محقق خراسانی و جمعی دیگر برای حکم 3 مرحله قائل اند.
مراحل حکم نزد برخی
مرحله ملاک و مناط - اراده و کراهت - ابراز (انشاء) - فعلیت حکم
محقق خراسانی : مرحله اراده - انشاء - فعلیت - تنجز
اشتباه در فهم کلام محقق خراسانی و اشکال بر محقق خراسانی بر پایه فهم اشتباه.

مقصد اول اصول فقه (1404-1405) - جلسه 30

مقصد اول اصول فقه (1404-1405)

محقق خراسانی از اقسام دیگر واجب بعدا سخن می گوید در فصل 9 و 10 و 11 از همین مقصد اول در حالی که امر سوم از مقصد چهارم اختصاص داده به تقسیمات واجب! اما بحث را ناتمام گذاشته است.
ما نظریه مخاطب بودن مجتمع یا حاکمیت را به عنوان شخص حقوقی قبول نداریم. به درس خارج اصول دور اول مراجعه شود.
ادامه مباحث مرحوم آخوند در این جا تا بحث ضد که فصل پنجم از فصول مقاصد اول است مبتنی بر قول به وجوب شرعی مقدمه واجب است که ما قائل نیستیم ولی به آن موارد اشاره خواهیم کرد.
قول به وجوب مقدمه قابل توجیه نیست بله محبوبیت و مطلوبیت مقدمه علت گویا نزاع در این مساله پرهیز غیر واقعی است.
(کلمات مرحوم حائری و نایینی و خویی مقایسه شد)
1. متابعت وجوب مقدمه از وجوب ذی المقدمه در اطلاق و اشتراط - کلام صاحب معالم و رد آن و اثبات نظریه

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 30

مقصد اول اصول فقه (1403-1404)

1.2.9 فور و تراخی
1. صیغه امر(نه ماده و نه هیئت امر) بالوضع دلالت بر فور و تراخی ندارد.
2. دلیل بر عدم: تبادر ایجاد طبیعت از صیغه است نه بیشتر. البته جواز تراخی نیز از اطلاق استفاده می‌شود.
3. مگر بر فرض صدق تهاون و مسامحه در ادای تکلیف.
کلام صاحب عروه در کفاره و نماز قضاء
دلیل عام دال بر وجوب مسارعه و مسابقه و مبادره نداریم
استشهاد به آیات سوره بقره و آل عمران و مائده نیز عقیم است به دلیل:
1. لحن آیه لحن تحذیر یا وجوب نیست
2. تخصیص اکثر یا کثیر پیش می‌آید متعیّن حمل بر ارشاد به مقتضای ادراک عقل است.
رجوع دوباره به مساله فوریت طرح اشکال - مقایسه با توبه

مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 30

مقدمه اصول فقه (1402-1403)

وجه تفاوت حِرَف با مبادی آن ها مثل تاجر و تجارت - بیان محقق عراقی در مساله: وجه اطلاق مشتق در حِرَف حتی در وقتی که شخص به ضد آن مشغول است این است که در ذات وجود و اقتضای مبدأ هست، زیرا مبدأ قبلا مکررا از او صادر شده است و عقلا وجود مقتضی را برای حکم به فعلیت و تحقق مقتضا و ترتب آثار آن کافی می‌دانند.
پس وجهی برای رفع ید از مقتضای مبدأ نیست.
قول محقق عراقی مورد اقبال و اعراض قرار گرفته است.
لکن فرمایش عراقی موافق طبع و ارتکاز عقلا نیست.
صحیح این است که گفته شود: بشر در آغاز تاجر و تجارت را در فعلیت به کار می‌برد لکن در ادامه احتیاج به افهام حرفه پیدا کرد حال یا باید لفظ دیگری وضع می‌کرد یا توسعه می‌داد و او همین لفظ را و لغت و عرف کار دوم را کرد.