مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 14
توجیهات بطون قرآن در آرای مشاهیر اصول
3. نازل به نزول در هفت یا هفتاد مرتبه است
4. توسعه در مصداق معنا
5. اشاره به تفاوت در استفاده از قرآن به اعتبار مراتب توان انسان
داوری در آراء:
1. مقارن به جای استعمال مفهوم است لکن دلیل ندارد و از روایات نیز هدایتی بر آن نیست.
2. نزول هفت یا هفتاد مرتبه قرآن بنیان ندارد نزول علی سبعة احرف داریم که آن هم محل بحث است.
3. استعمال در بیش از یک معنا مدلول روایات نبوده است.
اشاره به دو حدیث ناب.
مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 14
پاسخ به شبهات درس - فی تقسیم الوضع و الموضوع له باعتبار کونهما خاصین او عامین او مختلفین - پذیرش 3 قسم آن از سوی مشهور و اختلاف در وضع خاص و موضوع له عام
کلام محقق آخوند: 1 و 2. وضع(ملحوظ) عام و لفظ به ازای آن یا به ازای مصادیق آن (وضع عام و موضوع له عام - وضع عام و موضوع له خاص)
3. وضع خاص: لفظ به ازای خاص فقط صحیح است (هر دو خاص)
نکته: احاظ عام میتواند آلت لحاظ خاص باشد چون عام از وجوه مصادیق و خاص است ولی خاص -بما هو خاص- نمیتواند آلت لحاظ عام باشد.
اقول: نکته حتی بوجه این است که خاص مقترن به ویژگی های است که همراه او است ولی عامم در خاص وجود دارد. بله اگر تصور خاص موجب تصور مستقیم عام شود در این صورت هر دو عام است ولی در وضع عام و موضوع له خاص این فرض مراد نیست.وجه اشتباه محقق رشتی در این باره.
خارج اصول فقه - دور دوم (1400-1401) - جلسه 14
نقد ساختار مشهور/ اصول فقه
1. ساختار مشهور محور یا محور معین ندارد
2. مباحثی از مسائلی که در آن بحث شده، باقی مانده است. مباحثی از قرآن، سنت، اجماع و عقل.
3. مسائلی مانده است که در دفتر دوم اصول فقه باید بیاید (تعهدات و التزامات شارع در تشریع و مبینان شریعت در بیان شریعت)
4. مسائلی مانده است که باید در دفتر سوم اصول فقه بیاید مثل گفتگو از عرف، مصلحت، مقاصد، گستره شریعت، گستره اجتهاد و...
مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 13
فی اقتضاء الطلب عدم سقوط الواجب عند اتیانه لا بالاختیار و عدمه
بحث مزبور در غیر صیغه و مشابه آن نیز جاری است. مثال به اختلاف در سقوط خیار مجلس هر گاه افتراق به غیر اختیار باشد.
مثال به قتل نائم و ساقط از شاهق - البته بحث در فرض فقد قرینه است و مهم از اصل کبری قرینه شناسی است.
کلام محقق نایینی: صیغه و مشابهات آن از جهت ماده و هیأت انصراف به اختیار ندارد. مگر برخی مواد مثل تعظیم و تحقیر البته اگر ادعا شود که هیأت انصراف به صورت غیر جبر و قهر از غیر دارد پذیرفتنی است، چنان که شیخ انصاری فرموده است.
و اما طلب به دو دلیل به خصوص مقدور انصراف دارد.
1. تکلیف به غیر مقدور بی معنا است و غیر مأموربه است پس ساقط نمیشود.
2. حسن فاعلی لازم است و در غیر مقدور حسنی وجود ندارد.