header

تفسیر قرآن کریم(1402-1403) - جلسه 11

تفسیر قرآن کریم(1402-1403)

تفسیر آیه 6 تا 20 از سوره بقره - تقسیم مردم به سه قسم مومنین(متقین)،کفار و منافقین.
چهار آیه در وصف متقین - دو آیه در مورد کفار و سیزده آیه در باره منافقان - منافق به دلیل اظهار اسلام ئاخل در زمره مسلمانان است، هر چند نفاق وی آشکار باشد.
نکته قابل تامل: 1. تاکید بر دگم بودن و جهل کفار و منافقان
2. عدم توجه منافقان به افساد و سفاهت خویش
3. مقدس انگاشتن جهالت ها و فسادهای خود است.
مجاری ادراک قلب،بصر و سمع است و این هر سه در مورد کافران بسته شده است.
تحقیقی در مورد کلمه ناس - ناس به معنای توده مردم، فرد خاص یا افراد خاص از مشرکان و منافقان و امامن شیعه(کافی8 /244 و 245)

مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 90

مقدمه اصول فقه (1402-1403)

فکر تقسیم ثلاثی: اقسام واجب 1. به هر نحوی حاصل شود
2. قصد عنوان می‌خواهد 3. با خصوصیت تقرب باید باشد که خود دو قسم است.اول: ینطبق علیه عنوان العبودیة دوم: عبادت نیست و لو قربی است.
پس باید گفت: واجب توصلی و تقربی و تقربی تعبدی یا غیر تعبدی، تعبدی فقط برای خداوند متعال ولی اطاعت برای دیگران نیز هست.
پیشنهاد: حذف تعبدی و آوردن تقربی در مقابل توصلی.
نقد این فکر؛
آیا مقصد قائل بیان چند اصطلاح است؟ اگر این باشد آن چه مسلم فرض کرده، مسلّم نیست بلکه بر خلاف آن بیاناتی هست مثلاً: 1. راغب بین عبودیت و عبادت فرق می‌گذارد و دومی را ابلغ از اولی می‌داند و آن را خاص خداوند می‌داند نه عبودیت را.
2. خلیل بن احمد تعبد را در غیر خداوند به کار می‌برد.
3. جوهری عبودیت را خضوع و زل می‌داند.
4. ابن منظور از زجاج نقل می‌کند که عبادت طاعت با خضوع است. و این بیانات مخالف معطیات این فکر است.
4. معنای متعین از تعبدی و توصلی را همان توقف بر قصد قربت و عدم می‌گیریم.
5. اولویت تمرکز در طرح نزاع بر مسائلی که در فقه وجود دارد.

فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403) - جلسه 47

فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403)

حکم اصل عملی با شک در مساله. مورد از موارد تعیین و تخییر است که به نظر قائلین به اثبات می‌تواند مقتضای اصل تخییر باشد.محقق خویی: مقتضای اصل تعیین بقا است.(وفیه) این کلام تمام نیست و الّا مدعی می‌گوید: مقتضای اصل تعیین عدول است.
کلام مخالفان بقاء و حدوث یا مخالفان حدوث فقط - کلام محقق خویی در این ارتباط:
1. آیات و روایات ظهور در اعتبار حیات در مقلّد دارد. مثلا آیه سوال از اهل ذکر ظهور دارد که مسئول در وقت سوال از اهل ذکر باشد و این عنوان بر مرده صادق نیست.
همینطور است وضعیت روایات. ولی در اخذ روایت، حیات راوی شرط نیست؛ زیرا در مرجع تقلید، مرجع شخص است ولی در روایت مرجع روایت است. و لذا لسان ادله با بین متفاوت است.
2. مجال برای استصحاب نیست. 3. سیره عقلا هم مورد امضا واقع نشده است بلکه ردع شده است.