مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - مقصد اول اصول فقه (1403-1404)
جلسه 72- در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۴۰۴
چکیده نکات
وجوب شرعی مقدم مفید تاکید نیز نیست چون قانون گذار واحد است.
عدم دلالت عقل، نقل و عرف بر وجوب شرعی مقدمه.
به دلالت التزام - حتی بر مبنای توسعه آن- نیز از وجوب ذی المقدمه وجوب مقدمه انتزاع نمی شود.
سند انکار: لغویت و نبود دلیل
بالاتر از این آیا واقعا نزاع جدی و واقعی است؟
کار به برخی تعابیر نداریم. مساله توان تحمل نزاع واقعی ندارد.
اگر بحث را از طریق فضای مجازی تا دیروز دنبال کرده باشید کاملا توجیه هستید که ما به تعیین محل نزاع بحث در مقدمه واجب رسیدیم؛ عرض شد دو چیز محل بحث نیست 1. لابدیت عقلیه 2. اراده و حب قانون گذار به مقدمه؛ چیزی که محل بحث است وجوب شرعی توسط شارع برای مقدمات واجب است. با این توضیحات، گفتیم الحق الی جانب الانکار یمیل یعنی حق با کسانی است که می گویند ما وجوبی برای مقدمات واجب نداریم.
دلیل مطلب: محذور لغویت است. وقتی قانون گذاری یک چیزی را واجب می کند و کسی که می خواهد قانون را اجرا کند به مقدمات توجه دارد چه معنا دارد قانون گذار مقدمات این کار را در قالب یک وجوب و قانون جعل بکند. بله ممکن است مقدماتی را اضافه کند مثلا شارع بگوید هنگام نماز خواندن وضو بگیرید و... اما بعد از اینکه این مقدمات را بیان کرد آیا دوباره حکم به وجوب مقدمات می کند؟ یا در مقدمات تکوینی که مکلف خودش می فهمد مثل اینکه کسبه می دانند که برای پرداخت مالیات باید به بانک بروند و... دیگر قانون گذار که رفتن به بانک را قانون نمی کند. در اینجا ممکن است به ذهن شما بیاید چه اشکالی دارد شارع از باب تاکید مقدمات را واجب کند. می گوییم اولاً تاکید محل بحث نیست ثانیاً واجب کردن مقدمه مفید تاکید نیز نمی باشد. بله اگر قانون گذار عوض می شد مفید تاکید بود مثلاً کسی مادرش به او دستور می دهد همان دستور را پدرش هم می دهد. اما اگر قانون گذار عوض نشود مفید تاکید هم نخواهد بود. چون اگر مکلف به امر شارع(نسبت به وجوب ذی المقدمه) منبعث شود فبها و اگر منبعث نشود امر دوم لغو است.
از لغویت نیز فارغ شویم آیا وجوب شرعی مقدمه دلیل نمی خواهد؟ ما به مثبتینی مثل محقق نائینی می گوییم دلیل بیاورید برای وجوی شرعی مقدمه واجب
اگر این ها بخواهند دلیل بیاورند یا باید به سراغ عقل بروند یا نقل و یا عرف؛ اما عقل، عقل لابدیت عقلی می بیند ولی از این لابدیت عقلی وجوب شرعی در نمیآید. برای اینکه در جایی وجوب شرعی از لابدیت عقلی در می آید که اگر شارع ورود نکند نوعی فاصله گرفتن از ادراک عقل به حساب بیاید. در اینجا شارع با وجوب ذی المقدمه کار خودش را کرده است و ما با وجوب ذی المقدمه لابدیت عقلی را می فهمیم. در جایی لابدیت عقلی وجوب شرعی می آورد که در رتبه قبل از ورود شارع باشد نه در رتبه بعد از ورود شارع؛ در اینجا شارع وجوب نماز را مطرح کرده است عقل ما می گوید بلند شو برو مقدمات نماز را انجام بده یا در حج شارع حج را واجب می کند بعد عقل می گوید بلند شو برو بلیط بگیر و... اینجا حکم عقل، پس از ورود حکم شارع است. من این را بیان کردم تا ضعف حرف میرزای قمی معلوم شود ایشان می خواهند از طریق لابدیت عقلی، وجوب شرعی را استفاده کند. ولی این جمله را از ما به یاد داشته باشید لابدیت عقلی وجوب شرعی می آورد که در سلسله علل باشد نه در سلسله معالیل؛ آیا درست است ما قائل به وجوب شرعی اطاعت شویم؟ نه چون ما وجوب شرعی اطاعت نداریم بلکه وجوب عقلی اطاعت داریم و این وجوب عقلی پس از حکم شارع می آید و مستلزم حکم شرعی نیست.
اما نقل: آیا ما دلیل نقلی داریم که بگوید مقدمات واجب، واجب است؟ پاسخ خیر است و کسی نیز چنین ادعایی نکرده است.
اما عرف: بیان عرف: به دلالت التزامی ادله وجوب ذی المقدمه، وجوب مقدمه شرعا استفاده می شود. مثلاً از اقیموا الصلاة یا از لله علی الناس حج البیت و... به دلالت التزامیه عرفیه وجوب مقدمات استفاده شود به طوری که عرف بگوید من از اقیموا الصلاة 20 وجوب شرعی می فهمم یا از آتوا الزکاة چندین مقدمه شرعی می فهمم و...
استاد: اگر عرف بگوید کار تمام است چون عرف در تفسیر مدالیل تصوری و تصدیقی ادله حجت است.
نکته مهم: در منطق دلالت را وقتی تقسیم می کنند می گویند دلالت لفظی است طبعی است عقلی و... یکی از تقسیمات هم تقسیم دلالت لفظیه به مطابقی، تضمنی والتزامی است. در دلالت التزامی می گویند باید بین بالمعنی الاخص باشد. ما از حدود 40 سال پیش که منطق خواندیم این اشکال را مطرح کردیم که دلالت التزامیه منحصر به دلالت بالمعنی الاخص نیست و لذا می گفتیم دلالت التزامی عرفیه؛ در دلالت بین بالمعنی الاخص می گویند اصلا نیاز به تفکر ندارد چون ملازمه لصیق است. اما به نظر ما گاهی دلالت بین هم نیست ولی دلالت التزامی است. گاهی اوقات دو چیز را کنار هم می گذارند و دلالت التزامی استفاده می کنند حضرت امیر از آیه و حمله و فصاله ثلاثون شهرا در کنار و الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین استفاده کردند که مدت حمل می تواند شش ماه باشد. آیا این التزام بین بالمعنی الاخص است اگر بیّن است چرا دیگران نفهمیدند. به نظر ما این التزامی عرفی است.
استاد: ما اگر قائل به دلالت التزامی عرفی هم بشویم باز هم از وجوب ذی المقدمه نمی توانیم به وجوب مقدمه برسیم.
عبارت برگه
ولا يدلّ عليه شيء من العقل و النقل والعرف
اما العقل فلا يرى وجها لايجاب الشارع المقدمة فى جعل مستقل على وجه يصح ان يقال انه اعتبر و أمكن ان يستند اليه وجوبها الشرعى ؛ بل اعتبار ذى المقدمة كافٍ فى ذلك من دون ترتب ثمر - حتى فى ايجاد الداعوية فى المكلف - عليه و هذا واضح..
والمفروض عدم دلالة نقل على الوجوب ايضا كما لا يهدى العرف و لا ينتزع حتى على افتراض توسعة الدلالة الالتزامية فى غير البيّن بالمعنى الاخص كما هو الحق من اعتبار ذى المقدمة اعتبارا شرعيا تعلق بمقدمته او مقدماته.
تا الان ما قول انکار را تقویت کردیم و ادله مثبتین را نیز پاسخ دادیم. اگر شما ببینید آیا کلام ما را کسی از علما گفته است یا نه به ما کمک کرده اید. به نظر شما آیا دعوای آقایان در مورد وجوب یا عدم وجوب مقدمه واجب واقعی است یا اصلاً دعوا واقعی نیست.
از دور سابق که 25 یا 26 سال قبل ما احتمال می دادیم که دعوا واقعی نباشد. به سراغ
کلمات آقایان رفتیم و بیشتر بر نظر خود مصمم شدیم.
آنچه را که منکر انکار می کند مثبت نمی تواند اثبات کند آن چیزی که مثبت قائل است منکر نمی تواند انکار کند.
من از سه یا چهار نفر از بزرگان عبارت آورده ام. مرحوم آقا شیخ عبدالکریم قائل به وجوب مقدمه است.
عبارت ایشان: ان من راجع وجدانه يقطع بثبوت الملازمة بين الطلب المتعلق بالفعل و المتعلق بمقدماته. لا نقول بتعلق الطلب الفعلى بها كيف والبداهة قاضية بعدمه لجواز غفلة الطالب عن - المقدمة ؛ اذ ليس النزاع منحصرا في الطلب الصادر من الشارع ... بل المقصود ان الطالب للشيء اذا التفت الى مقدمات مطلوبه يجد من نفسه حالة الارادة على نحو الارادة المتعلقة بذيها ... و هذه الحالة و ان لم تكن طلبا فعليا الا انها تشترك معه فى الآثار و يطلق عليها الوجوب.
هر کس به وجدانش(یعنی به علم حضوری اش) رجوع کند یقین می کند به ثبوت ملازمه به طلب فعل و طلب مقدمات؛ همانطور که مطلوب نماز است مقدمات نماز هم مطلوب است.
استاد: آیا کسی این را انکار می کند؟ آقای خویی یا خود ما که قائل به انکار هستیم آیا ما حرف آقای شیخ عبدالکریم را انکار می کنیم!
مرحوم آقای خویی دو نظر را مطرح می کند یک نظر را از شیخ استادش یعنی محقق نائینی مطرح می کند که ایشان قائل به وجوب شرعی مقدمات شده اند.
نقل عبارت آقای خویی از استادش محقق نائینی: «ثم انه هل يمكن استكشاف الحكم الشرعى من هذا الحكم العقلى بوجوب المقدمة بقاعدة الملازمة ؟ فيه وجهان فقد اختار شيخنا الاستاذ - قده - الوجه الاول بدعوى ان حكم العقل بذلك دليل على جعل الشارع الايجاب للمقدمة حفظا للغرض.
استاد: ما به نائینی عرض می کنیم آیا حفظ غرض تنها با جعل شرعی حاصل می شود یا همان لابدیت عقلی که از ذی المقدمه درست شده است غرض را می رساند؟
به محقق نائینی عرض می کنیم شما که قاعده ملازمه را خوب فهم کرده اید چرا از حکم عقلی که پس از حکم شرعی و در سلسله معالیل است وجوب شرعی مقدمه را فهمیده اید؟!
من وقتی فقه و عقل را نوشتم فهمیدم برخی ها درک درستی از قاعده ملازمه ندارند اما یکی از کسانی که این قاعده را خوب فهمیده بود محقق نائینی بود.
البته آقای خویی قول دومی را مطرح می کند که مفادش عدم وجوب مقدمه است.
عبارت آقای خویی: والصحيح هو الوجه الثانى و السبب في ذلك ان مثل هذا الحكم العقلى لا يعقل ان يكون كاشفا عن جعل حكم شرعى مولوى في مورده بداهة انه لغو صرف
عبارت دیگری از نائینی: ان المدعى هو تعلق الارادة بها قهرا عند ارادة ذى المقدمة؛ فلا يتمكن المريد لذى المقدمة | من عدم ارادتها ليتوقف تحققها على فائدة؛ نعم لو كان الوجوب المبحوث عنه في المقام هو | الوجوب الاستقلالى لكان انكاره للزوم اللغوية فى محله، لكنك قد عرفت ان محل الكلام هو | الوجوب القهرى و ان لم يترتب على وجوده ثمرة اصلا
ایشان در کلام دیگری می فرمایند: اراده به ذی المقدمه اراده به مقدمه را می آورد.
استاد: آقای نائینی مگر بحث بر سر اراده است؟ بلکه بحث بر سر جعل است. آقایان فکر می کنند هر کجا اراده است جعل هم هست ولی این درست نیست لذا ما در مستحبات قاعده ملازمه را جاری نمی دانیم.
الحمد لله رب العالمین
- مقدمه واجب
- اصول فقه دور دوم
- اصول دور دوم
- مقصد اول کفایه
- دور دوم اصول
- دلالت التزامیه عرفیه و مقدمه واجب
- دلیل انکار وجوب شرعی و مقدمه واجب
- لغویت و عدم دلیل بر وجوب شرعی و مقدمه واجب
- احتمال غیر واقعی بودن نزاع و مقدمه واجب
- بالمعنی الاخص و التزام عرفی و مقدمه واجب
برچسب ها:
چکیده نکات
وجوب شرعی مقدم مفید تاکید نیز نیست چون قانون گذار واحد است.
عدم دلالت عقل، نقل و عرف بر وجوب شرعی مقدمه.
به دلالت التزام - حتی بر مبنای توسعه آن- نیز از وجوب ذی المقدمه وجوب مقدمه انتزاع نمی شود.
سند انکار: لغویت و نبود دلیل
بالاتر از این آیا واقعا نزاع جدی و واقعی است؟
کار به برخی تعابیر نداریم. مساله توان تحمل نزاع واقعی ندارد.
نظر شما