header

مقدمه اصول فقه (1401-1402) - جلسه 63

مقدمه اصول فقه (1401-1402)

تصویر جامع به نظر شیخ انصاری و محقق نایینی: الصلاة شرعاً هو المرکب التام و بقیه ابدال است و توسعة صلاة نامیده می‌شود.
با این وجود محذور عدم جواز رجوع به برائت پیش نمی‌آید؛ زیرا از مصادیق دوران امر بین اقل و اکثر است.
تصویر جامع بنابر نظر محقق بروجردی: جامع ذاتی تصور ندارد ولی جامع انتزاعی عرضی می‌توان تصور کرد. مثلا در نماز گفت: قدر جامع «نحو توجه خاص و تخشع خاص از عبد نسبت به مولا» است. این توجه به منزله صورت برای اجزا و شرایط است.
صلاة آن توجه است که در همه حالات -حتی سکونات و سکوتات- هست. این توجه مشکک است و مراتب دارد.
این توجه وجودی جدا از اجزا ندارد و اجزا محصِّل آن نیست بلکه صورت برای این اجزا و موجود است بعین این وجودات مثل کلی طبیعی نسبت به افراد.

خارج اصول فقه- دور دوم (1400-1401) - جلسه 63

استعمال واژه ارشاد حتی در جایی که شارع حضور مولوی دارد. متعلق ارشاد متفاوت است مثل ارشاد به ادراک عقل - ارشاد به لزوم - ارشاد به جزئیت - ارشاد به شرطیت - ارشاد به مانعیت
تقسیم ثلاثی است نه ثنایی: ارشاد محض - مولوی محض - مولوی ارشادی
تقسیم اختصاص به واجب و حرام ندارد بلکه در مستحب و مکروه نیز جاری است.
تقسیم حکم شرعی به نقلی محض و عقلی محض و نقلی عقلی به اعتبار دال بر حکم.
تفاوت این انقسام با انقسام حکم به مولوی و ارشادی. در اصل وجود عقلی محض اختلاف است و حق این است که وجود دارد.

مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 62

مقصد اول اصول فقه (1403-1404)

رد وجه چهارم( منافات با حرج یا منافات با سهولت و سماحت): مدار حرج و ضرر شخصی است نه نوعی و حرج و ضرر شخص گاه هست و گاه نیست - کلی نیست.
وجه رد این که اگر این دو عنوان و امثال آن حکمت جعل یا عدم جعل حکم باشد قهرا باید نوعی دیده شود مثل مشقت در سواک و جعل حدید نجسا اما اگر موضوع برای رفع حکم مکشوف موجود باشد معیار شخصی است و در این جا از قبیل دوم است نه اول.
نقول: این رفتار نقض می شود به رفتار برخی مانند شیخ انصاری که حق شفعه و خیار غبن را به لاضرر می دانند.
با این که بین نفی حق شفعه و خیار غبن با ضرر عام و خاص من وجه است.
چه اشکال دارد قائل به اجزاء بگوید: عدم اجزاء نوعاً موجب زحمت است و حرج.
لکن قد یقال: اجزاء و عدم اجزاء که مجعول نیست تا گفته شود با لاحرج عدم اجزا نفی می شود بلکه مجعول آن حکمی است که تا کنون مجعول بوده و الان معلوم شده است. در این جا در امتداد حکم واقعی می خواهد بیاید که باید مشخص باشد نه قبل از آمدن حکم.

مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 62

مقدمه اصول فقه (1402-1403)

5-9-3. در بیان ملاک حمل: در حمل هو هویت و مغایرت و مراتب اتحاد و مغایرت؛1. متغایر مفهوما و ماهیتا متحد مصداقا در مثال الانسان ضاحک 2. متغایر مفهوما و متحد ماهیتا و مصداقا در مثال: الانسان حیوان ناطق. 3. متغایر اعتبارا متحد مفهوما و ماهیتا و مصداقا در مثال: الانسان انسان
مثل آیه شریفه: یاایها الذین آمَنوا آمِنوا
5-9-4. حد لازم در کفایت مغایرت مبدأ با ذات اصل این تنبیه برای چیست؟
محقق خراسانی: مغایرت مبدأ با ذات در مفهوم کافی است هرچند خارجا متحد باشند. از این قبیل است صدق صفات بر ذات باری تعالی.
از این رو در معنای این صفات هیچ نقل و تجوزی صورت نگرفته است.
نقد کلام صاحب فصول که احساس کرده مغایرت لازم وجود ندارد.
اشکال برخی محشین بر کفایة الاصول و نقد آن
5-9-5. در اعتبار قیام مبدأ به ما یجری المشتق علیه و حدّ آن بر فرض اعتبار.