header

خارج فقه سیاسی (1402-1403) - جلسه 20

مرکز فقهی ائمه اطهار
آرای فقها در ارتباط با باطل شدن یا باطل نشدن مناسبی که فقیه به دیگران میدهد پس از مرگ فقیه
بیان آرا ذیل مساله 51 از مسائل اجتهاد و تقلید عروة الوثقی
نسبت به وکالت قریب به اتفاق قائل هستند که با مرگ فقیه وکالت باطل میشود
اما نسبت به تولیت و نصب مجتهد آرا متفاوتی به منصه ظهور رسیده است
صاحب عروه قائل به عدم بطلان مطلقا است
در مقابل قول به بطلان مطلقا و در مقابل برخی تفصیلات
آنچه به نظر میرسد صحت نظر صاحب عروه است

مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 31

مقدمه اصول فقه (1402-1403)

اقبال و اعراض از سخن عراقی نسبت به حِرَف مثل تاجر - نقد کلام محقق عراقی: این توجیه مطابق ارتکاز عقلا در این واژه نیست. کار میدانی می‌گوید: بشر تدریجا ناچار شد واژه را در حرفه به کار برد و دو راه داشت: وضع جدید یا توسعه. وی راه دوم را انتخاب کرد. حرفه مأخوذ اسمی است در مشتق، بدون استلزام مجاز.
3. در مثل مجتهد و اجتهاد نیز همین راه را می‌رویم. جعل اصطلاح شده است.
4. در زید قاتل و سمّ قاتل - نقل کلام محقق اصفهانی
نقد توجیه محقق اصفهانی و راه صحیح همان توسعه است و لو به مبدد برگردد.

فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403) - جلسه 111

فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1402-1403)

اقتراح نسبت به مساله 18:
المتعین عدم صحة تقلید غیر الاعلم و فی افتراض توافق فتواه فتوی الاعلم لا معنی للتقلید منه الّا علی بعض المبانی فی معنی التقلید. و علی فرض امکان تصور صحیح لتقلید غیر الاعلم حینئذ فعمله لغو و لایضرّ بصحة عمله.
اشکال قیاس مورد به موردی که در مساله دو روایت یا دو دلیل متوافق وجود دارد،یکی معتبر است و دیگری ضعیف. آیا فقیه یا قاضی می‌تواند به دلیل و روایت ضعیف استناد کند؟
یا بکوید در این جا استناد معنا ندارد؟ یا لازم است به دلیل معتبر استناد کند و غیر معتبر را کنار بگذارد.جواب این شبهه.
مساله 19: لایجوز تقلید غیر المجتهد و ان کان من اهل العلم کما انه یجب علی غیر المجتهد التقلید و ان کان من اهل العلم.

مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 30

مقدمه اصول فقه (1402-1403)

وجه تفاوت حِرَف با مبادی آن ها مثل تاجر و تجارت - بیان محقق عراقی در مساله: وجه اطلاق مشتق در حِرَف حتی در وقتی که شخص به ضد آن مشغول است این است که در ذات وجود و اقتضای مبدأ هست، زیرا مبدأ قبلا مکررا از او صادر شده است و عقلا وجود مقتضی را برای حکم به فعلیت و تحقق مقتضا و ترتب آثار آن کافی می‌دانند.
پس وجهی برای رفع ید از مقتضای مبدأ نیست.
قول محقق عراقی مورد اقبال و اعراض قرار گرفته است.
لکن فرمایش عراقی موافق طبع و ارتکاز عقلا نیست.
صحیح این است که گفته شود: بشر در آغاز تاجر و تجارت را در فعلیت به کار می‌برد لکن در ادامه احتیاج به افهام حرفه پیدا کرد حال یا باید لفظ دیگری وضع می‌کرد یا توسعه می‌داد و او همین لفظ را و لغت و عرف کار دوم را کرد.