فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1403-1404) - جلسه 7
1. عقل در مقابل جنون است و کمال العقل با العقل به یک معنا است. عقل مصادیق مشکوک نیز دارد. عقل مناسب با شأن مرجعیت مراد است.
فطانت - حدّت - زیرکی نیز مراد است.
2. در مجنون ادواری برخی تأمل به جواز قضاوت او شدهاند.
در تقلید برخی با تمسک به مذاق قبول نکردهاند. به نظر میرسد در مرجعیت با پیرامون هایش دیوانه ادواری شرط مرجعیت ندارد.
برخی مشروط به نبود اجماع کردهاند. عقل اطباقی در مرجعیت به معنای صرف مرجعیت در سوال و عمل شرط نیست.
3. ابتدا و استدامة عقل شرط است و لا رأی لمن لا عقل له مانند حیات است.
4. جنون در برخی شئون مزاحم نیست. نقد کلام صاحب عروة در این مقام.
5. هر چه مثل جنون باشد در مرجع تقلید باید منتفی باشد و الّا صلاحیت تقلید ندارد.
6. عقل شرط است نه جنون مانع باشد.
تفسیر قرآن کریم(1402-1403) - جلسه 8
1. من در آیهی 177 موصوله است نه شرطیه.
2. قرین بودن ایمان و اعتقاد صالح و سالم با عمل صالح در قرآن - دلالت بیش از 300 آیه در قرآن در این باره. اشاره به جریانات رقیب در طول تاریخ اسلام و در دوران معاصر - اولوا الامر در آیه مائده منحصر در ائمه معصومین علیهم السلام است(و فاطمه زهرا سلام الله علیها) و شامل غیر علما نمیشود؛ چون آیه امر به اطاعت مطلق میکند و اطاعت مطلق از آنِ معصوم از گناه و خطا است و این امر در حق علماء جاری نیست.
در تفسیر وحی، بحث هایی هست که در آینده صورت میگیرد. وحی از جنس لفظ و از خداوند است، نه تجربه نبوی است و نه از جنس معنا(مبنای برخی صوفیه و برخی فلاسفه و...)
مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 32
تفریق بین وصف محمول بر مباشر و محمول بر سببیت با عدم تلبس به مبدأ در سبب - بیان محقق اصفهانی: قیام دو گونه است: قیام عرض به معروض و قیام معلول به علت.
نقد بیان اصفهانی: لازم میآید بر صاحب غنم اطلاق آکل العلف شود؟! یا بر ولی طفل صدق آکل النجس شود!
ان قلت بر نقد و دفاع از نقد.
ان قلت: قطعاً در سبب، فعل سبب حرام است پس صدق عنوان بر سبب کافی است؟!
قلت: حرمت فعل سبب دلیل خودش را دارد و ربطی به صدق عنوان خاص ندارد؛ و آن تفویت غرض شارع است.لزوم تفکیک بین موارد.
مقدمه اصول فقه (1402-1403) - جلسه 87
توقف البحث علی قبول تقسیم الواجب الی التعبدی و التوصلی - محقق ایروانی و انکار واجب توصلی با اشاره به قول خدواند تعالی - تصور توصلی در اوامر عرفیه - پس بحث از اقتضای دلیل چیست؟ موضوع ندارد.
توجیه اوامری که توصلی قلمداد شده است.
مطلوب در توصلیات: فعل حاصل بداعی امر است و بدون آن متصف به مطلوبیت نمیشود و مصداق واجب نیست.
هر چند فعل اختیاری خودش یا دیگری باشد.
ولی مسقِط هست چون موضوع را از بین میبرد مثال به غَسل با وقوع در دریا یا میت در زمین...
اقول: نزاع کلاً یا جُلّاً به تحلیل در تفسیر توصلی بر میگردد یا به برخی مبانی دیگر. مثل اضافه کردن حُسن فاعلی یا حذف آن که در صورت اول همه واجبات تعبدی میشود!