فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1403-1404) - جلسه 14
موقعیت قوی اعتبار رجولیت در مرجع تقلید و قضا
ادله عدم اعتبار رجولیت:
1. مقایسه با رجوع به متخصص
2. مقایسه با اخذ روایات (روات زن)
3. اطلاق ادله
ادله اعتبار رجولیت:
1.روایت ابوخدیجه 2. سیره 3. مذاق 4. روایات دیگر که دال بر عدم اهلیت زن برای مرجعیت 5. آیه الرجال قوامون علی النساء و آیات دیگر - روایاتی از نبی مکرم 6. عدم سازگاری با روحیه زنان
اصول فقه کاربردی قضایی جزایی - دانشگاه رضوی [مقطع دکتری] (1402-1403) - جلسه 9
ادامه تطبیق سابق
گفتگو از کارکرد گرایی و اسم گرایی
تغییر کارکرد در شتر در دیه
تغییر فرآیند تولید در حله
مثال های دیگر
فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1403-1404) - جلسه 16
نقد تمسک به مذاق تا حدّ تخصیص اطلاقات و عمومات و ردع سیره
تحلیل کلام محقق خویی: 1. وظیفه تستر است 2. مرجعیت منافات دارد.
نقد اول: مذاق لبی است و باید به قدر متیقن از آن را گرفت. مثلا گفت: مرجعیت زن اگر مستلزم اختلاط و منافات با امور بیتیه باشد اشکال دارد یا گفت: برای مردان اعتبار نداشته باشد و برای زنان اعتبار داشته باشد.
یا گفت: امروزه کارها در خانه پشت میز انجام میشود و امور خانه نیز حفظ میشود.
نقد دوم: وظیفه مرغوبه که محقق خویی میفرماید یعنی چه؟!
نقد سوم: آیا هر نوع مرجعیتی «رئاسة للمسلمین» است؟ آیا این را ایشان در مورد مردانی که مرجعیت دارند و صلاحیت ریاست مسلمین را ندارند، میفرماید؟
نقد چهارم: نسبت به امام جماعت نشدن را بعداً میگوییم. آن را دلیل مستقلی قرار دهید اگر به آن معتقد هستید و اگر نیستید آن را اصلا نیاورید! فقه شما هم که فقه ریاضی است نه تجمیع ظنونی!
نقد پنجم: با چه نگاه به زن این مطالب را به شارع نسبت میدهید آیا رفتار شارع در طول تاریخ این گونه بوده است؟
فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1403-1404) - جلسه 6
تحقیق در مساله: نباید نهاد تقلید را با صرف رجوع به متخصص مقایسه کرد و لذا شروطی در مرجع ذکر میشود که در متخصص احدی اعتبار نمیکند؛ بنابراین محقق خویی عقل، عدالت و امامی بودن را معتبر میداند به این دلیل که مرجعیت زعامت عظمی و... است.
شارع دو نوع تحدید دارد: کیفی و کمی و اولویت با تحدید دوم است و بلوغ این نوع تحدید را داراست مانند: کریت و نصاب زکات و حد مسافرت.
شارع در کارهای خیلی جزیی تر از مرجعیت تقلید بلوغ را معتبر کرده است.
برخی در امامت جماعت فتوا به اعتبار داده یا احتیاط کردهاند.
فلاتستبعد لو افتی فقیه باعتبار البلوغ فی مرجع التقلید علی نحو المرسوم.
تشبیه به اعطای نبوت و امامت در صباوت صحیح نیست. بله اگر بحث در امکان یا استحالة عقلی و ذاتی بود این تشبیه سودمند است.
استدراک مراجعه به غیر بالغ با فرض اطمینان و علم عرفی به اصابت نظر او به واقع خارج از مفروض کلام است.