فقه العروة- اجتهاد، تقلید، مرجعیت و زعامت (1403-1404) - جلسه 26
شرط هفتم: مجتهد مطلق باشد نه متجزی
موقعیت فقهی:
1. اشتراط مطلقا در قالب فتوا( ادعای اجماع بر ان شده است.مستمسک 58/1)
2. اشتراط مطلقا در قالب احتیاط
3. تفصیل و قول به جواز اگر عالم به نوع احکام است
4. در موردی که احتیاط کرده و مجتهد مطلق نیست جایز است
5. اگر در مقدار معتد به مجتهد است و مخالفتش با فتوای اعلم محرز نیست یا دیگری اعلم از او در این مقدار نیست جایز است.
6. اگر در مقدار اجتهاد کرده اعلم بود تقلید از او واجب است
7. برخی اقوال یا احتیاطات دیگر با کمی تفاوت از اقوال گذشته نیز وجود دارد.
تعریف متجزی: قرار دادن آن مقابل مطلق و تعریف مرحوم مفتی الشیعه: هو الذی یقدر
استنباط بعض دون بعض - برخی مناقشه در اصل تصور آن دارند(مستمسک)
نکته: یجوز للمتجزی عمل به نظرات خودش (حاشیه عروه)
یجب للمتجزی عمل به نظرات خودش (تنقیح 1/ 227 و 228 با ادله آن)
ادله اقوال و موقعیت شرعی:
ادله عدم اعتبار: آقای حکیم غیر ظاهر الدلیل لعموم بنای عقلا + مشهوره ابوخدیجه + مقبوله عمربن حنظله
ادله اعتبار (تنقیح از ص 228 ج 1)
مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 22
تفصیل بین قضایای شخصیه و احکام موقت با قضایای قانونیه
وقوع عقیب حظر در فرض اول صلاحیت قرینیت دارد و در فرض دوم ندارد.
کلام مرحوم مصطفی خمینی جالب است. عدم اعتنا به احتمال وجود قرینه ای که دست ما نرسیده است. عدم اعتنا به قرینیت موجود
نتیجه تحقیق: عدم خروج صیغه از وضعیت خودش با وقوع عقیب حظر.
تنبیهات: 1. امر عقیب نهی و توهم نهی یا امر عقیب استیذان 2. توهم شخصی و نوعی
3. تعیین محل نزاع: گستره نزاع در عام و خاص نیست
4. اولی در توسعه محل نزاع و تغییر آن است.
مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 25
در تنبیه کفایه(ص 121 و 122) چند مطلب آمده است:
1. انجام دوباره (امتثال بعد الامتثال/ و به تعبیر دقیق تر: الاتیان ثانیاً بعد الامتثال) بنا بر قول به اخذ مره مجال ندارد.
2. بنا بر مختار (عدم اخذ مره و تکرار در صیغه) اگر اطلاقی برای صیغه نبود( مقام اهمال یا اجمال) مرجع در مساله اصل است.
3. اگر اطلاق بود: فلا اشکال فی الاکتفاء بالمرة (بیان اطلاق قبلا گذشت)
4. لکن آیا میتوان به مره اکتفا نکرد و دوباره انجام داد؟ به چه عنوان؟
اقتضای تحقیق تفصیل است:
أ. اگر امتثال باعث تحقق هدف اقصی شده است اتیان دوباره وجه ندارد چه به داعی امتثال دیگر و چه این که دو اتیان امتثال واحد باشد.
ب. غرض اقصی حاصل نشده است فلایبعد تبدیل به فرد احسن بلکه مطلق (تبدیل الامتثال)
1. مطلب اول حرفی ندارد. 2. در توضیح اصل اختلاف است: برائت یا استصحاب؟
مقصد اول اصول فقه (1403-1404) - جلسه 15
بحث از اقتضای صیغه بما هو هو ارزشی چندان ندارد - قهراً باید از اول بحث را بر تعبدی و توصلی فرض نمود - البته نفس طلب بما هو طلب اقتضایی از جهت سقوط و عدم ندارد - پس لا اطلاق و لا اقتضاء.
و دو خصوصیت محقق نایینی تا در ذیل تعبدی و توصلی تردد کارساز نیست.
کلام محقق خویی نیز در بیان اقتضاء عقیم است. اصل برائت است یا استصحاب عدم اشتغال مطابق مبنایی که داریم.
6.2.1. قضیه اطلاق الصیغه کون الوجوب: نفسیاً، تعیّنیاً و عینیاً.
چون در واجبات مقابل این ها تقیّد و تضیق دائره وجوب است. بیان زاید میخواهد - پس اگر در مقام بیان بود و نصب قرینه نکرد حکمت اقتضای اطلاق دارد یعنی
1. وجب هناک شیء آخر ام لا
2. اتی بشیء آخر ام لا
3. اتی به آخر ام لا