header

خارج اصول فقه- دور دوم (1400-1401) - خارج اصول فقه- دور دوم (1400-1401)

جلسه 49
  • در تاریخ ۲۸ دی ۱۴۰۰
چکیده نکات

پاسخ به چند سؤال - دفاع از تقسیم حکم به الاهی و غیر - اشاذه به دو قسم ثانوی به اعتبار طبیعت صادق بر فعل و به اعتبار مکلف.
وجه تسمیه حکم حکومی به حکومی و غیر الاهی - تعریف حکم قضایی: حکم صادر از شخص به عنوان قضا. ماهیت حکم حکومی و قضایی در لبّ و حقیقت یکی می‌باشد و تفاوت در جهت صدور است. حکم ولایی حکم اشخاصِ صاحب ولایت است نه از جهت قضا و نه از جهت حکومت و سیاست. خلط حکم حکومی با فتوای اجتماعی - در فقه اصطلاح (حکم حکومی) نیامده است آن چه آمده است: حکم الحاکم یا تعبیری شبیه به این است.

صفحات 55 و 56 : کلیک کنید


متن پیاده سازی شده جلسه چهل و نهم خارج اصول فقه (دور دوم) 28 دی ماه 1400

بسم الله الرحمن الرحیم
سوال کرده اند که شما در اقسام حکم تعبیر به حکم الهی و غیر الهی کردید آیا مناسبتر نبود که به تشریعی و غیر تشریعی تعبیر کنید؟ یا تعبیر به شرعی و غیر شرعی شود؟ 
پاسخ اینکه وقتی مراد روشن است بحثی روی تعبیر نداریم اما در عین حال الهی و غیر الهی بهتر از تشریعی و غیر تشریعی است چون در احکام حکومتی هم تشریع است اما من الله یا من الله من حیث هو شارع نیست چنانکه وقتی گفته شود شرعی و غیر شرعی، نسبت دادن به شرع است و اگر قرار باشد حکم حکومتی را ذیل غیر شرعی بدانیم صحیح نیست چون حکم حکومتی هم در چارچوب شرع است.
سوال شده شما چطور اکل میته را حکم ثانوی می دانید ولی مثل تیمم را حکم ثانوی نمی دانید مگر به اعتبار مکلف که احکام حالت غیر طبیعی او حکم ثانوی خوانده شود. این در حالی است که در اکل میته، "فمن اضطر فی مخمصة" داریم و در تیمم هم "فلم تجدوا ماءا فتیمموا" داریم.
 پاسخ اینکه درست است در هر دو مورد آیه داریم اما در اضطرار در اکل میته، عنوان ثانوی حفظ جان بر همان فعل اکل میته عارض شده اما در تیمم فعل جدیدی است و طبیعت جدیدی است که حکم به آن تعلق گرفته و دیگر طبیعت اول که وضو باشد نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بررسی اقسام حکم غیر الهی
حکم حکومی یا حکومتی
جلسه گذشته بررسی شد و فقط یک نکته باقیمانده:  اینکه حکم حکومی یا حکومتی را ذیل غیر الهی گذاشتیم به این معنا نیست که این حکم دستگاهی در برابر حکم خداوند است مانند آنچه در اومانیسم و اصالت اراده انسان و اصالت انسان گفته شده است. بلکه منظور حکمی است برخاسته از شریعت که معمولا هم دائمی نیست حتی اگر خود خداوند آن را صادر کرده باشد. این حکم من الله است اما طبق تعبیر ما حکم الهی نیست و حکومتی است چون از شأن حکومتی معتبِر صادر شده نه از شأن تشریعی او. 
حکم قضائی
حکم قضائی حکمی است که قاضی جامع الشرائط در چارچوب شریعت آن را صادر می کند و این حکم الهی نیست چون قاضی آن را انشاء می کند مثلا در واقعه ای خاص قاضی حکم می کند که این خانم از این خانه سه دانگ ارث می برد و مخالفت با این حکم مخالفت با قاضی است و این حکم خاصی است که قاضی انشاء کرده و حکم قضائی است و حکم الهی حکمی است کلی که صادر کننده آن خدا و پیامبر با شأن تشریع بإذن الله اوست. پس این حکم الهی نیست چون قاضی در یک قضیه جزئی آن را صادر کرده و حکم قضائی است چون برای فصل خصومت است. لازم به ذکر است که فقها حکم قضائی را از حکم حکومتی جدا نمی کنند بر عکس اینکه حکم حکومتی را از فتوا جدا می کنند. در کلمات فقها حکم حکومتی جایگاه مشخصی ندارد و به مناسبت مثلا بحث رؤیت هلال مورد بحث قرار گرفته است.
ما معتقدیم که حکم حکومتی با حکم قاضی در لب و مغز یکی هستند ولی حکم قضائی در زمینه فصل خصومت یا شبه فصل خصومت می آید مثل باب حدود و حکم حکومتی در زمینه فصل خصومت یا شبه آن نیست مثل اینکه فقیه اعلام می کند که هلال ماه رؤیت شده است. لذا حکم حاکم در حدود که مثلا سلمان رشد مرتد است و باید اعدام شود حکم قضائی است. البته مرزبندی بین حکم حکومتی و قضائی ثمره ای ندارد چون هر دو لزوم متابعت دارد. 
حکم ولائی
ما احکامی داریم که از طرف افرادی صادر شده که شرع مطهر به آن ها اذن فرمان داده است مثل امر والد به فرزند و امر زوج به زوجه در موارد مجاز. این احکام غیر الهی است ولی شارع اجازه داده یعنی خداوند به حکم اولی الهی این اذن را برای این افراد جعل کرده است. این افراد صاحب ولایت هستند اما نه حاکم هستند و نه قاضی لذا ما به این قسم حکم ولائی می گوییم یعنی حکمی که از جهت ولایت داشتن فرمان دهنده صادر شده است. 
این حکم غیر الهی است چون امر والد به فرزند از سوی پدر است نه از سوی خداوند و نقش خداوند در اینجا این است که فرموده اگر پدر دستوری داد که مخالفت فرامین من نبود بر شما لازم است که اطاعت کنید.
نکته: درباره عدول مومنین که ولایت دارند به عنوان اینکه این افراد در تدبیر امور جامعه دخالت می کنند مثلا هنگام زلزله نمی تواند مرتب از حاکم حکم گرفت و حاکم یا در درسترس نیست یا اشراف ندارد که اینجا عدول مومنین عهده دار کارهای این حادثه می شوند و این افراد در برخی موارد دستوراتی صادر می کنند و تصرفاتی می کنند با این لحاظ این احکام صادره از عدول مومنین حکم حکومی می شود و اگر این را نپذیرفتیم باید گفت حکم ولائی است چون این افراد در تدبیر برخی امور ولایت دارند. 
نکته: خیلی وقت ها فتاوای اجتماعی فقیه در یک وضعیت خاصی که قرار می گیرد به آن حکم حکومتی اطلاق می شود در حالیکه طبق آنچه ما از کلمات بزرگان از هزار سال قبل تا کنون برداشت کرده ایم، فتوای اجتماعی با حکم حکومتی متفاوت است و نباید این دو با هم خلط شوند. برای دقت بیشتر در این مطلب باید متون فقها بررسی شود و به کتاب فقه و مصلحت مراجعه شود.  
خلاصه بحث: حکم به الهی و غیر الهی تقسیم شد و حکم غیر الهی به حکم حکومتی و قضائی و ولائی تقسیم می شود. حکم قضائی غیر الهی است چون قاضی آن را در یک قضیه جزئی صادر می کند اما در چارچوب شرع است و قضائی است چون در مسیر فصل خصومت یا شبه فصل خصومت است/ حکم ولائی احکام صادره از کسانی است که از طرف خداوند در صدور فرمان مأذون هستند و غیر الهی است چون صادر کننده حکم خداوند نیست و ولائی است چون حکم کننده نسبت به کسی که حکم می کند ولایت دارد مانند امر والد بر فرزند.

۵۹۱ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
چکیده نکات

پاسخ به چند سؤال - دفاع از تقسیم حکم به الاهی و غیر - اشاذه به دو قسم ثانوی به اعتبار طبیعت صادق بر فعل و به اعتبار مکلف.
وجه تسمیه حکم حکومی به حکومی و غیر الاهی - تعریف حکم قضایی: حکم صادر از شخص به عنوان قضا. ماهیت حکم حکومی و قضایی در لبّ و حقیقت یکی می‌باشد و تفاوت در جهت صدور است. حکم ولایی حکم اشخاصِ صاحب ولایت است نه از جهت قضا و نه از جهت حکومت و سیاست. خلط حکم حکومی با فتوای اجتماعی - در فقه اصطلاح (حکم حکومی) نیامده است آن چه آمده است: حکم الحاکم یا تعبیری شبیه به این است.